در ستایش تردید

خسرو بهمرام

تردید: سرآغاز خرد و گریز از یقینهای ویرانگر

آیا باید به آنچه باور داریم، با قطعیتی تمام بنگریم؟ آیا یقین داشتن به خود، جهان، اخلاق، دین، علم یا آینده ،نشانهای از پختگی فکری است یا پرتگاهی در مسیر اندیشه؟ اگر به هر پدیدهای با چشم تردید نگاه کنیم، آیا به بیثباتی و اضطراب روانی دچار میشویم یا بالعکس، گامی در راه خردورزی نهادهایم؟ این پرسشها، که در نگاه اول ساده به نظر میرسند، در ژرفای خویش با ریشههای تفکر بشری درگیرند.

از همان آغاز پیدایش آگاهی، انسان همواره با مسئلهی یقین و تردید روبهرو بوده است. مغز او برای بقای سریع ،در پی پاسخهای روشن و قطعی طراحی شده است، اما روح او، در طلب معنا، بیقرارِ پرسشهای بیپایان است .

روانشناسان شناختی نظیر جاناتان هایت و دانیل کانمن به وضوح نشان دادهاند که ذهن انسان به طور طبیعی از عدمقطعیت گریزان است؛ زیرا تصمیمگیری در ابهام، هم پرهزینه است و هم انرژیبر. با این حال، ورای این گرایش طبیعی، تاریخ اندیشه بشری شهادت میدهد که هر پیشرفت بنیادین، در واقع از دل پرسشگری و شک برخاسته است. فلاسفه از یونان باستان تا متفکران عصر دیجیتال، و از دینشناسانی که به عرفان هندی میپرداختند تا الهیدانان انتقادی، و حتی دانشمندان از گالیله تا گودل، همگی در پی کشف مرزهای شناخت و نادانی بودهاند. در چنین بستری است که تردید، فراتر از یک موضوع صرفاً فلسفی، به تجربهای عمیقاً روانشناختی و حتی وجودی بدل میشود؛ تجربهای که به دنبال یافتن تعادلی ظریف میان یقین کور و تزلزل روانی است.

(برای دیدن ادامه مطلب میتوانید فایل کامل را از <<اینجا >>دانلود کنید)

 

انتخاب واحد پول